دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
كمتر از ذره نه اي پست مشو ‚ مهر بورز
تا به خلوتگه خورشيد رسي چرخ زنان
در باره ارزش دوست و دوستي و دوست داشتن همديگر هرچقدر بگيم باز هم كم گفتيم ‚ من بارهاگفتم يكي از فوايد وبلاگ نويسي پيدا كردن دوستان خوب است دوستاني كه هيچوقت همديگر رو نديديم و نمي شناسيم !! ولي چنان با هم و از خصوصيات هم باخبريم ( از طريق نوشته هامون ) كه انگار سالهاست كه با هم آشنا هستيم !
دوستي باز تاب احترام عميق براي ارزش انسان است ‚ بياييد قدر دوستي ها را بدانيم !
« روزي دختر كوچكي از مرغزاري مي گذشت ‚ پروانه اي را ديد بر سر تيغي گرفتار. با احتياط تمام پروانه را آزاد كرد . پروانه چرخي زد ‚ پر كشيد و دور شد . پس از مدت كوتاهي پروانه در جامه پري زيبايي در برابر دختر ظاهر شد و به وي گفت :” به سبب پاكدلي و مهربانيت ‚ آرزويي را كه در دل داري بر آورده مي سازم .“ دخترك پس از كمي تامل پاسخ داد : ” من مي خواهم شاد باشم “.
پري خم شد و در گوش دخترك چيزي زمزمه كرد و از ديده او نهان گشت. دخترك بزرگ مي شود ‚ آن گونه كه در هيچ سرزميني كسي به شادماني او نيست . هربار كسي راز شاديش را مي پرسد ‚ با تبسم شيرين بر لب مي گويد : ” من به حرف پري زيبايي گوش سپردم .“ زماني كه به كهنسالي مي رسد ‚ همسايگان از بيم آنكه راز جادويي همراه او بميرد ‚ عاجزانه از او مي خواهند كه آن رمز را به ايشان بگويد : ” به ما بگو پري به تو چه گفت ؟“ دخترك كه اكنون زني كهنسال و بسيار دوست داشتني است ‚ لبخندي ساده بر لب مي آورد و مي گويد : ” پري به من گفت همه انسانها با همه احساس امنيتي كه به ظاهر دارند ‚ به هم نيازمندند ! “ »
« ما همه به هم نيازمنديم . »
من اين مطالب را به دوست بسيار خوب و با ارزشم مهران عزيز ( اكسير ) تقديم مي كنم .