Shindokht
 

 





 

شـينـدخــت
یادداشت‌های روزانه‌ی شراره‌ انصاری
Shindokht, Sharareh Ansari's Daily Notes

شيندخت در سايت‌های ديگر :
کاريکلماتور  :  سهراب.ارگ
اکسـير [
مهرآوا : فوک‌لوريک : گنجينه‌ی اسرار ]

شيندخت
Ùˆ
شعر ترکی

شيندخت
و بجنورد


فوتوبلاگ
شيندخت

Tuesday, December 27, 2005

 

نشخوار خاطرات

 

آهنگی از فریدون فروغی رو گوش می دادم منو برد به گذشته های دور و خاطرات جوونی. اون موقع خواننده های مجبوب مون داریوش و فرهاد و فریدون فروغی بود. شاید نوعی کلاس گذاشتن بود. چون مد بود و کسانی که ادعا می کردن سیاسی هستن (البته از نوع آبکی و برای عقب نموندن از قافله!) این آهنگ ها رو گوش می دادن. ما هم برای اینکه خودمون رو قاطی بزرگان کنیم و بگیم می فهمیم, این آهنگ ها رو گوش می دادیم! هیچ یادم نمیره کاستی از فرهاد و فریدون فروغی داشتم که قسمتی از اون با صدای خیلی ضعیفی می گفت( سیاه کل) و ما چقدر تلاش می کردیم تا اونو بشنویم!:) (البته من آهنگ های فریدون فروغی رو هنوزم دوست دارم)

من و دختر داییم همیشه با هم درس می خوندیم و موقع درس خوندن هم موزیک می ذاشتیم. یک روز یکی از دوستان خانوادگیمون که خانم اهل حال و خیلی شوخ و شنگ بود اومد توی اتاقمون دید ما داریم فریدون فروغی گوش میدیم. گفت: اینا چیه گوش میدید. ادم قلبش می گیره. به شما هم میگن جوون؟! باید آهنگ های شاد و پرانرژی گوش بدید برقصید و بخندید و ... بعد از کیفش یه کاست درآورد و گذاشت توی ضبط, آهنگ آزیتا خواننده کوچه بازاری بود که ما اون موقع می گفتیم جواده و اصلن آهنگهاشو گوش نمی کردیم. ولی اون خانم آهنگ رو گذاشت و خودش شروع کرد به رقصیدن و ما رو هم مجبور کرد که همراهیش کنیم. اول برامون مسخره بود ولی اونقدر اون شاد و پرانرژی بود که مارو هم راه آورد!

حالا می بینم خودم هم همینطور شدم واز دخترهای فامیل ایراد می گیرم که چقدر بی حال هستید و ...
همه اینا مقتضای سنه, جوون ها دوست دارن بیشتر توی خودشون باشن و وقتی سن بالا میره دلمون می خواد جوونی کنیم و نشون بدیم که کم از جوون ها نداریم!:)
  


 
 

 

 

Links

بانک اطلاعاتی بجنوردی‌ها

ترجمه‌ی
کتاب

يازده
دقيقه
پائولو کوئلو
 

Recent

زندگی همان روزهاییست که زود گذشتنش را آرزو می کردی!
متاسفانه مشکل من با سرعت اینترنت حل نشده. فقط صبح...
شب یلدا خوش گذشت؟
پنجره
هاو گفت:« گاهی اوقات اوضاع تغییر می کند. روزگار هم...
شصت سالگی عبدالکريم سروش
در زندگی گاهی درِ خوشبختی به روی انسان بسته می شود...
دختر من
مهربانی
آب می بندیم به ...

Archives

February 2002
October 2002
November 2002
December 2002
February 2003
July 2003
November 2003
January 2004
February 2004
May 2004
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007

Logo


 

 

هرگونه برداشت از مطالب يا تصاوير اين وب‌لاگ بدون ذکر نام و آدرس ماخذ ممنوع است.
 Ø´Ø±Ø§Ø±Ù‡ انصاری