در زندگی واقعی همیشه سعی کردم با دید مثبت به زندگی نگاه کنم و در روابطم با دیگران همیشه اینطور بودم . به راحتی اعتماد می کردم و دوست می شدم. وقتی وارد این دنیای مجازی هم شدم همین تز را ادامه دادم. وقتی وارد وبلاگشهر شدم, تعداد وبلاگ ها حدود 100 تا بود و بیشتر کسانی هم که وبلاگ داشتن با اسم واقعی می نوشتند . جذابیت وبلاگشهر و دوستی های این دنیای مجازی باعث شد من اینجا را هم باور کنم و به دوستی های آن اعتماد کنم. البته دوستان خیلی خوبی پیدا کردم که همیشه شرمنده محبت ها و یاریشان هستم. دوستان نادیده ای که نزدیکتر از بعضی دوستانم در دنیای واقعی به من هستند و شاید هیچوقت هم آنها را نبینم. ولی کسانی هم پیدا شدند که از اعتمادم سواستفاده کردن چهره خوب نشان دادند ولی خوب نبودن! همین مسئله باعث شد من محتاط تر شوم و به دوستی های جدید کمی با تردید نگاه کنم! البته سوتفاهم هایی هم در این میان پیش آمد که من شرمنده بعضی از دوستان و خواننده های شیندخت شدم ولی مثل مارگزیده ها شدم که از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسم..
یکی از دوستانم در این مورد ایمیلی برایم نوشتند که قسمتی از آنرا اینجا می گذارم:
من شکر میکنم که خارها گل دارند ، تو داد میکشی که گلها خار دارند .
شراره خانم فرق زاویه دید ما هم همین است ، من شکر میکنم در این دنیا آدمهای خوبی هستند و تو داد میکشی که در این دنیا آدمهای بدی است .
شراره خانم زیبایی زندگی بستگی به زاویه دید ما دارد ، دو کس از یک روزنه زندان بیرون را نگریستند ، یکی ستارگان زیبا را دید و آن یکی لای جوی کنار خیابان را.
عیسی با یارانش از جای میگذشتند که جسدی را دیدند ، یاران عیسی دستهایشان را به بینی شان گرفتند و گفتند که چه بوی بدی دارد ولی عیسی گفت : چه دندانهای زیبایی داشته است.
هیچوقت نترسید. ترس را از زندگی تان بیرون بیاندازید. همانطور باشید که هستید. ممکن است اشتباه کنید ولی مهم نیست چون فقط مرده ها اشتباه نمی کنند. چون کاری هم نمی کنند تا اشتباه بکنند.
آزادانه تصمیم بگیرید و سعی کنید خودتان تصمیم بگیرید حتا اگر اشتباه باشد.
اینها را برای این مینویسم که در رفتار شما نوعی اعتماد به نفس ضعیف می بینم. موضوعاتی مثل: میترسم- شک می کنم- اعتماد نمیشه کرد و ... تمامن فاکتورهای منفی و بازدارنده هستند و به همسر و فرزندانتان نیز تاثیر می گذارد...
جالب اینجاست که من خودم همیشه به دیگران توصیه می کردم که کمتر منفی باف و بدبین باشند و این جمله همیشه شعار من بوده ولی حالا خودم متهم شدم:)
از پنجره زندان, دو نفر خارج زندان را می نگریستند, یکی گل و لای دید و دیگری ستارگان فروزان...
سال ها قبل این جمله را به یکی از همکلاسی هایم گفتم و او در جوابم گفت: تو سر به هوایی بالا رو نگاه می کنی و من سربزیرم پایین را می بینم
با تشکر از این دوست عزیز و راهنمایی های خوبش