در اصطلاح عامیانه کسانی که نقص عضو داشته باشند معلول به حساب می آوریم . ولی اگر دقیق تر به این موضوع بپردازیم معلولیت انواع مختلف دارد. معلولیت های روانی ( اسکیزوفرنیا- اختلالات اضطراب- ترس از مکانهای شلوغ و ...) معلولیت های ذهنی معلولیت های حسی ( ناشنوایی- نابینایی- آب سیاه- آب مروارید و ...) معلولیت های جسمی و عصبی ( صرع- قطع عضو و ...) معلولیت های یادگیری
در سنین کهولت همه دچار نوعی معلولیت می شوند! معلولیت نمی تواند نقص باشد و باز دارنده . افراد دارای معلولیت حق بودن و زندگی کردن دارند مانند تمام انسان های دیگر. جامعه نمی تواند این حق را از آنها بخاطر ناتوانی هایشان سلب کند. و ما وظیفه داریم بجای اینکه با دید ترحم به معلولین نگاه کنیم آنها را بعنوان عضوی از جامعه در کنار خود بپذیریم و به حق و حقوق آنها احترام بگذاریم.
معلولینی در جامعه ما وجود دارند که با تلاش خود بسیار موفق تر از من و شما هستند که سلامت جسمی داریم.
دوست عزیزی لطف کرده و ایمیلی برای من فرستاده که با اجازه ایشان ایمیل این دوست خوبم را اینجا می گذارم تا همه شما با ایشان آشنا شوید. معصومه عزیز از وبلاگ فریاد بی صدا
با عرض سلام خدمت دوست خوبم شراره من در سن چهار سالگی بر اثر یک تب شدید که منجر به تشنج شد دچار یک بیماری بنام کره آتتوز (عدم تعادل در اندامها و لرزش) شدم و دوران دبستان من در یکی از مدارس عادی ثبت نام کردم متاسفانه مرا نپذیرفتند و من مجبور شدم به مدارس استثنایی بروم ولی خیلی ناراحت بودم و بعد از یک هفته از رفتن به آنجا ابراز ناراحتی کردم با تلاش خانواده، اصرار خودم بلاخره با رفتن من در مدارس عادی موافقت شد ولی از من و خانواده ام تعهد گرفته شد که هیچ مسئولیتی در قبال ناتوانی من ندارند و من باید همگام با افراد سالم و عادی پیش بروم از آنجایی که من به درس بسیار علاقمند بودم پذیرفتم و دوران دبستان خیلی خیلی سخت گذشت و همین طور راهنمایی و دبیرستان ولی دوره دبیرستان راحتر بودم چون توانسته بودم نگاه و باور دیگران را نسبت به تواناییهایم تغییر دهم. سال اول من با کوشش و علاقه فراوان در کنکور روانشناسی شاخه بالینی در تهران پذیرفته شدم خیلی خوشحال شدم و برای ثبت نام مراجعه کردم و آنها از من خواستند برای رعایت حالم یک گواهی از پزشک معالج خودم ببرم ولی متاسفانه پزشکم در خارج از کشور بود و من مجبور شدم به یک پزشکی که شناخت سطحی از من داشت مراجعه کنم و متاسفانه به خانواده ام گفت این رشته برای ایشان اصلا خوب نیست و من را از رفتن به دانشگاه و رشته مورد علاقه ام بازداشتند . من ماهها در حالت ناباوری و دپرس به سر بردم و عاقبت چاره ای جز تسلیم ندیدم و تصمیم گرفتم نرم افزارهای مورد علاقه ام را یاد بگیرم و با علاقه شروع به خریدن کتابهای آموزشی کردم و بعد از مدتی متوجه شدم دارای کار اموز هستم و از آن به بعد با اینکه نگاه جامعه نسبت به توانایی های من و امثال من خیلی بد و غیر منصانه بود ولی در چندین شرکت به عنوان کار آموز وارد شدم و سعی بسیار سعی کردم توانمندیهایم را نشان دهم. خیلی سخت بود و تجربیات زیادی کسب کردم و قضاوتهای خیلی بدی را دیدم ولی تسلیم نشدم و بعد از سالها اکنون در یک روزنامه صفحه آرایی می کنم و در یک آتلیه میکس و مونتاژ مشغول به کار هستم . من مدت دو سال پیش اتفاقی با عده ای از دوستان و همنوعان عزیزم آشنا شدم و یک گروه بنام باور را تشکیل دادیم و اهداف این گروه توانمند سازی ، حقوق شهروندی، و فرهنگ سازی هست . ما تلاش می کنیم نگرش مردم و مسئولین را نسبت به خودمان تغییر دهیم و فرهنگ ترحم را به حمایت و تشویق تبدیل کنیم. به نظر من معني معلوليت هنوز بين اكثر مردم نهادينه نشده آنها ازمعلوليتی صحبت میکنيد كه مساوي ست با محدوديت يا محروميت، ولي معلوليت فقط يک محدوديت جسمی است. اين محدوديت جسمی هرگز محروميت و ناتوانی نيست. حدود یک سال چند ماه پیش نمایندگان برای ما هم قانون تصویب کردند قانون حمایت از حقوق معلولین ولی متاسفانه هنوز منتظر اجرای آن هستیم. به قول شاعر كاشاني وقتي اين را مي گفت ، مي دانست كه هر زخمي يك روز خوب مي شود و ما زير و بم هاي زندگي را از ياد مي بريم. «گاه زخمي كه به پا داشته ام زير و بم هاي زمين را به من آموخته است.» جز آنها كه درد را هر روز از نو مي آموزند و فراموش نمي كنند اما ساده فراموش مي شوند. ولی باید به یاد داشت که هيچ تضميني براي هيچ كس وجود ندارد شايد چند ثانيه ديگر شما هم بر اثر اتفاقي دچار وضعيتي مشابه من يا بد تر از من شويد خيلي خواسته ناچيزي است يك روز خودتان را جاي يك معلول بگذاريد ببينيد مشكلات يك معلول چيست و چه خواسته ها و نيازهايي دارد و اگر اين ديد را نسبت به شما داشته باشند چه حسي دارید؟؟ در پيچ جاده هاي بي برگشت كمين كرده است ، در پس حوادثي كه منتظرشان نيستيم. چه كسي مي تواند از سلامتش تا فردا مطمئن باشد؟» ممنون هستم شراره عزیزم که این فرصت را به من دادی و برای شما دوست عزیز آرزوی موفقیت و سلامتی دارم. با احترام فراوان ارادتمند شما معصومه