همیشه سعی کردم دوتا « به» رو طوری تربیت کنم که حس مردسالاری و برتری های پسرونه نداشته باشن. در رابطه ی اونا با دخترها هم همیشه سعی کردم در دوستی ها و رابطه های فامیلی و ... جنبه جنسیت مطرح نباشه. در مورد بهبود این مسئله تا حدودی راحت تر بود چون همبازی های دوران کودکی اون بیشتر دختر بود و روحیه اجتماعی بهبود باعث شد که خیلی راحت با دخترها برخورد کنه و کمتر مشکلی داشته باشه ولی بهداد بخاطر دیرجوشی و خجالتی بودنش کمتر با دخترها همبازی و هم صحبت بود تا سنین دبیرستان که به شدت مخالف دخترها بود! این حس , شاید بخاطر علاقه زیاد من به دختر و اینکه بارها از من شنیده بود که چقدر دوست داشتم او دختر باشه, در او پیدا شده بود!
به هر حال من همیشه سعی کردم این ذهنیت رو از بهداد دور کنم. بخصوص وقتی دانشجو شد تاکید داشتم که حتمن با دخترهای کلاسشون رابطه دوستانه داشته باشه و او باید با همه همکلاسی هایش دوست باشه و رابطه برقرار کنه و به جنسیت اونا کاری نداشته باشه. بهداد هم سعی خودش رو می کرد ولی متاسفانه دخترهای کلاس شون تمایلی به ایجاد رابطه نشون نمی دادن. طوری که بهداد می گفت : دخترها ترجیح میدن برای باز کردن و بستن پنجره از اول کلاس به ته کلاس برن ولی با پسری که نزدیک پنجره نشسته حرف نزنن!
من در جوابش می گفتم خب اوایل سال تحصیلیه کم کم آشنا می شن, ولی گویا دخترای کلاس اونا برای خودشون حصاری درست کردن و سر در حصارشون تابلوی« ورود پسر ممنوع » رو زدن!
چند روز پیش بهداد می گفت: دخترها اینقدر از تساوی حقوق و برابری دختر و پسر حرف می زننن, خودشون اصلی ترین عامل این تفاوت ها هستن.
پرسیدم چطور؟!
گفت: سر کلاس, من و چند تا از پسرها جلو نشسته بودیم, یکی از دخترهای کلاس اومد و گفت ناسلامتی دختری گفتن و پسری گفتن, چرا شما جلو نشستید برید ته کلاس صندلی های جلو برای دخترهاست!
گفتم: خب دخترها دوست دارن ردیف جلو بشینن
بهداد گفت: اولن جا برای نشستن اونا بود می تونستن کنار ما بشینن ولی نمی خواستن, بعد هم می تونست با لحن بهتری بگه نه اینکه از حربه دختر و پسری استفاده کنه!
با خودم فکر کردم اینو درست میگه, خیلی از ما خانم ها که ادعای تساوی حقوق داریم در بیشتر موارد از جنسیت مون برای بدست آوردن حق و حقوق مون استفاده می کنیم!
بهداد دل پری زیادی از دخترها داشت و با اعتراض گفت: کی میگه به دخترها ظلم میشه! دخترهای کلاس ما که نورچشمی اساتید هستن. ده تا دختر و سی تا پسر هستیم ولی استاد برنامه کلاس رو بخاطر ده تا دختر تغییر داد بدون اینکه نظر سی تا پسر رو بپرسه!
در نمره دادن که ارفاق به دخترها بیشتره!
سرویس دانشگاه دخترها رو تا داخل دانشگاه می بره ولی ما پسرها تو بارون باید بیرون دانشگاه پیاده بشیم و...
...
اینا درد دل های پسر ضد فمینیست من بود و تاکید کرد که حتمن در شیندخت بنویسم:)
آشنایی با آهنگهای مقامی شمال خراسان