آیشین (برادر زاده م) با شمشیر پلاستیکی ش بازی می کرد, بهبودنگاش کرد و به برادرم گفت: یادته برام یکی از این شمشیرها خریده بودی چه حالی می کردم؟ هنوزم یادم میاد, عشق می کنم. بهبود علاقه زیاد به اسلحه از نوع گرم و سرد داشت! انواع تفنگ و هفت تیر و مسلسل وشمشیر وتیر و کمان و ... (اتاقش مثل میدون جنگ بود!)
اسباب بازی مورد علاقه اش: تفنگ شغل مورد علاقه اش: پلیس سرود ی که دوست داشت و همیشه می خوند: ای لشکر صاحب الزمان آماده باش!
به بهبود گفتم یادته چقدر تفنگ دوست داشتی و هرکسی می پرسید چی دوست داری برات بخرم می گفتی : تفنگ بهبود گفت :هنوزم دوست دارم برای همینه که بازی های کامپیوتری جنگی رو انتخاب می کنم. گفتم اینقدر اسلحه دوست داری پس چرا سربازی نمی خوای بری؟! (بهبود میگه سرم بره سربازی نمیرم!) گفت: سربازی فرق داره . گفتم: اگه جنگ بشه چی؟ جبهه میری؟ گفت: عمرن!