فقط می توانم بگویم, متاسفم! بازی زیبای نیمه اول و به زانو درآوردن مکزیک در نیمه اول باعث شد امید به پیروزی داشته باشیم ولی ما همیشه کمترین را خواستیم وقتی به جای برد به تساوی فکر می کنیم و بازی را تدافعی پیش می بریم باید هم نتیجه این شود! (همیشه هم از بازی تدافعی ضربه خوردیم ولی باز هم تکرار می کنیم!) اشتباه دروازه بان, اشتباه دفاع و ... باعث شد تیم خوبمان از هم بپاشد.
دوستی در وبلاگش نوشته فوتبال همه زندگی نیست! شاید اینطور باشد ولی به نظر من فونبال ما نماد مردم جامعه ماست. باور نکردن و انتظار کم داشتن از خود. با قدرت و شجاعت جلو می رویم ولی به یکباره با یک تلنگر از هم می پاشیم!
اگر تیم ملی مان, نیمه دوم هم به زیبایی نیمه اول بازی می کرد شکستش هم به دل می نشست ولی ... با همه این ها باز هم امیدوار باید بود.
از همه این ها گذشته «رافائل مارکز» بارسایی را وقتی می دیدم که در برابر تیم ملی ما نتوانست کاری کند اینبار خوشحال بودم:)
پ.ن: بعد از بازی خیابان دیدن داشت. سر همه میدان ها و چهارراه ها, پلیس ها و یگان های ویژه بصورت آماده باش بودند. در هر گوشه میدان سه پلیس ایستاده بود. فکر می کنم تنها کسانی که از این باخت خوشحال شدند پلیس ها بودند!