از همه دوستان خوبم که با ایمیل و کامنت تولدم رو تبریک گفتن ممنونم. داشتن دوستان خوبی مثل شما برای من نعمتیه. امسال چهارمین ساله که من تولدم رو با دوستان مجازیم جشن گرفتم و این باعث خوشحالی و افتخار منه که دوستان به این خوبی دارم. (بخاطر محبت های شما عزیزان و تبریک های پر مهرتون تصمیم دارم حالا حالا ها عمر کنم و تولدم رو جشن بگیرم:)
دیشب هم تولدم رو در شهمیرزاد جشن گرفتم. (این خیلی عالیه که دوبار تولدم رو جشن گرفتم .اینجوری بد عادت میشم و اونوقت شاید همیشه بخوام تولدم رو متفاوت جشن بگیرم!:)
هر وقت از کلمه «نعمت» استفاده می کنم یاد یک خاطره می افتم. من چون کتاب زیاد می خونم, همیشه به کتابخونه های دوستان و آشناها سرک می کشم تا کتابی گیر بیارم . یکبار امین(برادرم) گفت یکی از دوستانم کتابخونه بزرگی داره بریم هر کتابی می خوای خودت انتخاب کن. با هم رفتیم خونه دوستش . باورم نمی شد کسی این همه کتاب داشته باشه. یک اتاق رو بصورت کتابخونه درآورده بود و تمام قفسه های اون تا سقف پر کتاب بود. همه شماره گذاری شده و مرتب. احساس کردم توی کتابخونه عمومی هستم! من که از دیدن اون همه کتاب ذوق زده شده بودم نمی دونستم کدوم رو انتخاب کنم(مثل گرسنه ها که چند جور غذا می بینن و نمی دونن از کدوم بخورن!) همین جور که کتاب ها رو بر می داشتم و نگاه می کردم به خانم دوست امین گفتم:« چه نعمتی تو خونه دارید.» امین خندید و گفت:« واقعن, چه نعمتی دارن!» بعد هی تکرار می کرد:« نعمت به این خوبی تو خونه داشتن نعمتیه!» اینو می گفت و همه می خندیدن. بعد فهمیدم اسم دوستش نعمت بود!