چند شب است خودم را جریمه کردم و سرمشق هایی می نویسم تا شاید یاد بگیرم...
سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندن. آمد ثواب کند, کباب شد. آدم یکبار پایش به چاله می رود. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی. تهمت را یا به گربه می زنند یا به مرده! برای کسی بمیر که برات تب کنه. پشت دستم را داغ گذاشتم. قورخن گوز ه, چیپ باتیه. (به چشمی که می ترسد, چوب فرو می شود)
سرمشق های قبلی را خط زدم.
تو نیکی می کن و در دجله انداز_____________ که ایزد در بیابانت دهد باز تو به دریا بنداز , ماهی ندونه, خداش می دونه.