خبرهای لبنان را از طریق اینترنت و تلویزیون دنبال می کنم و متاسف می شوم.
با ایمیل خبر اعتصاب غذای همگانی به دستم می رسد. خوشحالم از این اتحاد ولی فقط ناظر هستم و خبرها را دنبال می کنم!
چهلم برادر دوست بهبود بود که در اثر کم توجهی یک مهندس ناظر در خاکبرداری از یک ساختمان و سقوط دیوار زیر آوار ماند دو بچه کوچک از او به جا مانده . با مادرش همدردی کردم واشک ریختم.
تلویزیون سریال نرگس را نشان می دهد. با بازی زنده یاد پوپک گلدره, هربار که او را می بینم متاسف می شوم .
یکنواختی و روزمرگی زندگی, گرمای هوا , همه این ها باعث می شود گاهی غر بزنم ولی زندگی می کنم و با روزمرگی ها مشغول!
به جمله ای که ظهر پشت نیسانی خواندم فکر می کنم, آیا فرقی می کرد؟!: