آیشین (برادرزاده م) دستم را گرفت و به اتاقش برد و گفت: عمه جون شنگول و منگول بازی کنیم؟ گفتم چجوری؟ گفت: شما آقا گرگه بشو بیا در بزن منم خانم بزی و شنگول و منگول (خودش در چند نقش بازی می کرد:) فهمیدم منظورش اجرای نمایشی شنگول و منگول بود. اولین بار بود که این طوری بازی می کردیم من در زدم و آیشین گفت: کیه کیه در می زنه- درو با لنبر ( لنگر) می زنه؟! من گفتم: منم منم مادرتون... آیشین گفت نه اینطوری که نه و بعد صداشو کلفت کرد و با صدای کلفت مثل آقا گرگه گفت : منم منم مادرتون ... بهدادم که تماشگر این نمایش بود از حرکات آیشین از خنده ریسه رفته بود! آیشین خیلی عالی و مثل یک بازیگر تئاتر تمام داستان شنگول و منگول را اجرا کرد!
***
آیشین خیلی قشنگ و مرتب وسایل شام را می چید. من بوسیدمش و گفتم: ای کاش من ده تا از این دخترها داشتم. بهداد فوری گفت : اونوقت بابا بیچاره می شد تا جهیزیه این ده تا دختر رو درست کنه!:)