کتاب «جنگل واژگون » نوشته « جروم دیوید سلینجر» رو خوندم دوبار هم خوندم. یک بار بلعیدم ( با سرعت خوندم) یک بار دیگه برای هضم کردن خوندمش. داستان کوتاهیه , کمتر از صد صفحه ولی خیلی قشنگ و گیراست. داستانی تلخ و واقعی. ما می تونیم در زندگی روزمره امثال این شخصیت ها رو ببینیم! سلینجر در این کتاب, نشان داد که اتفاقات دوران کودکی, مهری است که بر سرنوشت انسان ها خورده میشه !
عشق یک دختر زیبا و موفق به یک بیمار روانپریش. شاعر و استاد دانشگاه موفقی که تحت تاثیر خشونت های کودکی یک شخصیت روانپریشی داره و ...
حتمن این کتاب رو بخونید. قبل از این, « ناتور دشت» از همین نویسنده رو خوندم, خوب بود ولی به قشنگی و گیرایی «جنگل واژگون» نبود.