هر وقت دلتنگ ميشم و كسل، بهداد سربسرم مي ذاره ميگه مي دونم دلتنگ روناك شدي( خواهرزاده ام) بعد آهنگ روناك بیژن مرتضوی رو مي ذاره ميگه الان شارژ ميشي! جريان شارژ شدنم هم اينه؛ اواخر خرداد سال پيش, يك شب توي آشپزخونه مشغول كار بودم بهداد آهنگ روناك رو گذاشت, اولين بار بود كه مي شنيدمش. بهروز روي ميز ريتم گرفت منم حسابي سرحال شدم و كمي ورجه وورجه كردم و خلاصه پرانرژي به كارام رسيدم. بعد هم چون هوا گرم بود به بهونه آب دادن باغچه هاي جلوي در رفتم حسابي خيابون و باغچه ها رو آبپاشي كردم (البته با همون ريتم آهنگ روناك :) همون موقع ديدم كنار در كارتونك بسته منم كه حساس! فوري شلنگ رو گرفتم روي در و بغلش رو با آب تميز كردم ولي چشمتون روز بعد نبينه, آب ريخت رو زنگ و اتصال كرد اونم يك بند شروع كرد به زنگ زدن! از اون موقع هر وقت بچه ها مي خوان سربسرم بذارن ميگن آهنگ روناك رو بذاريم تا مامان شارژ بشه!
امروز هم تو باشگاه اتفاقن من روي دستگاه دو ثابت بودم( ترد میل) كه آهنگ روناك رو گذاشتن منم دوباره كوك شدم و با سرعت زياد شروع کردم به دويدن. مربي هم داد زد پهلوون دوپينگ كردي؟! منم گفتم آره با آهنگ روناك! (مربي هميشه منو پهلوون صدا مي كنه چون نسبت به سنم خوب كار مي كنم و سنگين، اونم هميشه ميگه پشتكار خوبي داري خوب از خودت كار ميكشي و عرقتو در مياري . هندونه زير بغلم ميده منم بيشتر فعاليت مي كنم ، خبر نداره پهلوون هستم ولي پهلوون پنبه:)
حالا هم دلتنگ روناكم هستم، چند روزي كه پيش ما بود با كاراش بيشتر دل منو آب كرد، هنوز صداش تو گوشمه كه مي اومد تو آشپزخونه دستكش ها رو از دستم در مي آورد و مي گفت: حياط، حياط. و مي خواست ببرمش تو حياط يا وقتي پستونكش رو مي خواست با حركت خيلي قشنگي لباش رو جمع مي كرد و با انگشت به لبش اشاره مي كرد و مي گفت: مم ... مم و من چقدر اين حركتش رو دوست داشتم و اونو اونقدر ماچ مي كردم و مي چلوندمش تا دادش در مي اومد.( برای رفتن بجنورد و دیدار دوبارش لحظه شماری می کنم:)