Shindokht
 

 





 

شـينـدخــت
یادداشت‌های روزانه‌ی شراره‌ انصاری
Shindokht, Sharareh Ansari's Daily Notes

شيندخت در سايت‌های ديگر :
کاريکلماتور  :  سهراب.ارگ
اکسـير [
مهرآوا : فوک‌لوريک : گنجينه‌ی اسرار ]

شيندخت
Ùˆ
شعر ترکی

شيندخت
و بجنورد


فوتوبلاگ
شيندخت

Saturday, August 27, 2005

 



برای تو عزیزترینم که روز تولدت بخاطر کار دور از خونه هستی و در غربت تولدت رو جشن می گیری.






یکی از کارای جالب و خنده دارم در این سفر, رفتن به سینمای بجنورد بعد از حدود 27- 28 سال بود. خنده داری کارمون این بود که ساعت 4 بعد ازظهر, من و خاله و دخترداییم و خواهرم لیا و خانم برادرم (مامان آیشین) بچه ها رو برداشتیم رفتیم سینما. بچه ها اصرار داشتن «فیلم شارلاتان» رو ببینن. چون سئانس آخر شب بود ما معمولن برنامه بیرون رفتن داشتیم. سئانس وسط هم شلوغ بود و معمولن جوونها میرن (ما هم که چند تا زن و دختر و تنها مرد مون بهدادم بود:) بهتر دیدیم اولین سئانس بریم. تو گرمای اون ساعت که همه استراحت می کنن ما که حدود 10 نفر بودیم برای دیدن فیلم کمدی شارلاتان رفتیم. بجز ما شاید حدود 15 نفر دیگه بودن. یک زن و شوهر جوون ترکمن (احتمالن تازه عروس و دوماد بودن که از روستاشون اومده بودن شهر:) باقی هم پسر های جوون حدود 10-15 سال. فیلم که مثلن کمدی بود و از هنرپیشه های معروف کمدی مثل جوادرضویان-امین حیایی- مهران غفوریان- ارژنگ امیرفضلی و ... استفاده کرده بود ولی یخ ترین فیلم کمدی بود که تو عمرم دیدم. بسیار سطح پایین و مسخره. البته ما تا دلتون بخواد خندیدیم. نه به فیلم, به کار خودمون که از هر فیلم کمدی خنده دار تر بود! من و خاله م و دخترداییم در حالی که پفک می خوردیم یاد خاطرات جوونی می کردیم و با صدای بلند می خندیدم. سینما در قرق ما بود. فقط خنده های ما بلند بود. من اونقدر خندیدم اشک از چشام می اومد. آخر فیلم وقتی به بچه ها غر زدیم آخه اینم فیلم بود مارو تو گرما و این ساعت روز آوردید؟! اونا هم با اعتراض گفتن حالا نه اینکه بهتون بد گذشت از اول فیلم تا آخر که همش می خندیدید!
پسربچه 10 ساله ای در ردیف جلو چنان خواب رفته بود . من اونو نشون دادم و گفتم درست ترین کار رو این کرده. جای خنک و تاریک گیر آورده واسه خوابیدن!






امروز بعد از تعطیلی طولانی رفتم باشگاه. احساس می کنم دوباره جوون شدم! واقعن ورزش کردن رو دوست دارم هر بار که از باشگاه برمی گردم پر انرژی تر و سرحال تر به کارام می رسم.
اگر اهل ورزش نیستید باید بگم براتون متاسفم چون نصف عمرتون رو به باد دادید. از همین امروز شروع کنید تا بفهمید وقتی ورزش می کنید چقدر روحیه تون تغییر می کنه. برای این میگم از همین امروز چون اگه بگید فردا مطمئن باشید فردا هیچوقت نمی رسه! (لیا جان با تو هم هستم از همین امروز!:)

  


 
 

 

 

Links

بانک اطلاعاتی بجنوردی‌ها

ترجمه‌ی
کتاب

يازده
دقيقه
پائولو کوئلو
 

Recent

از وقتی برگشتم سمنان فرصتی نشده بود گشتی تو شهر ب...
خروج نماينده شركت «گلدكوئيست» از كشوردر پي خروج نم...
هم اکنون به حضور سبز شما عزيزان نيازمنديمچقدر به ب...
دوست خوبم آقا سهراب در ایمیلی نوشته بودن:من واقعا ...
هر وقت میرم بجنورد, وقتی به نزدیکی بجنورد می رسم ی...
بلاخره به خونه برگشتم:)حدود چهل روز از خونه دور بو...
سلام دوستانتعطيلات طولاني ام باعث شده از نت و شي...
خب براي اينكه جوجه ها تلف نشن:)بجنورد هوا عاليه و ...
بجز همدردی هم کاری می تونیم برای نوشی و جوجه هایش ...
امروز روز خیلی خوبی بوده برام. شنبه خوبی که من اون...

Archives

February 2002
October 2002
November 2002
December 2002
February 2003
July 2003
November 2003
January 2004
February 2004
May 2004
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007

Logo


 

 

هرگونه برداشت از مطالب يا تصاوير اين وب‌لاگ بدون ذکر نام و آدرس ماخذ ممنوع است.
 Ø´Ø±Ø§Ø±Ù‡ انصاری