جواب کامنت مریم عزیز رو در رابطه با مطلب قبلی (درباره معلولین) اینجا می نویسم.
مریم جان زندگی با تضادها همراهه. زشتی و زیبایی- غم و شادی- خوبی و بدی و ... معلولیت هم جزوی از این تضادهاست. البته ما می تونیم تا حدودی جلوی اونا رو بگیریم. ولی به قول شما شاید وجود همین معلولیت ها باعث بشه ما قدر سلامتی رو بدونیم (که نمی دونیم) ولی چقدر خوبه که ما معلولین رو جدا از جامعه ندونینم.
چند شب پیش تلویزیون فیلمی نشون داد که متاسفانه من نتونستم از اول ببینم و اسمش رو نمیدونم چی بود. ولی داستان زندگی مردی بود که عقب مانده ذهنی بود. همسرش از او جدا شد و دخترش رو هم به صرف اینکه مانند پدرش عقب مانده میشه به پدرش سپرد. روابط عاطفی پدر و دختر و صداقت و درستکاری این مرد عقب مانده (عقب مانده به نظر ما انسانهای روشنفکر و پر مغز!!) قابل تحسین بود. درستی و صداقتی که هیچ کدوم از ما انسانهای سالم هیچوقت نخواهیم داشت!
ولی متاسفانه جامعه و خانواده ها معلولین رو وصله جدا می دونن و خیلی ها باعث ننگشون می دونن! و بیشتر خانواده ها ترجیح میدن فرزندان معلولشون رو به آسایشگاه ها بسپرن. ولی من مادری رو می شناسم که مثل یک فرشته از دختر معلولش نگهداری می کنه و به اون میرسه. در این رابطه مطلبی نوشتم که اینجا بخونید.