جواب به دوست عزیزی که برای مطلب «پرسونا» کامنت گذاشتن.(چقدر دوست داشتم دوستانی که به شیندخت سر می زنن و مطلب پرسونا رو می خونن هم نظرشونو بگن چون کم نیستن تعداد کسانی که می خونن و در این مورد سکوت می کنن!)
شمیده عزیز
ممنونم از نظر خوبی که دادی. ما حتا با خودمون هم صادق نیستیم و یکی از دلایلی که در مقابل کسانی که نقاب ها شون هم کنار میره ولی ما سکوت می کنیم شاید همین عدم صداقت با خود باشه! همین سکوت ها باعث میشه این افراد از نقاب های زیباشون برای فریب دادن دیگرون استفاده کنن .
شمیده جان, خیلی سخته که ببینی کسانی که قبول داشتی و به آنها ایمان داشتی وقتی نقاب ها شون روکنار می زنن و کمی از خود واقعی شون رو نشون میدن , چقدر متفاوت با آنچه که با نقاب بودن, هستن. اون موقع تمام باورهات از دست می ره و دچار سرخوردگی می شی.شاید در این موقع بجای داشتن «صداقت» , به قول شما, مجبوری «صدا قط ع» داشته باشی و فقط سکوت کنی... سکوت...!
چقدر خوشحال میشم وقتی می بینم کسانی هستن که مثل من با وجود دور بودن از زادگاهشون (شاید خیلی دور تر از من:) باز هم زادگاهشون رو دوست دارن و هویت و اصالت خودشون رو فراموش نکردن و چقدر خوشحال تر میشم وقتی می بینم این عزیزان به جای متهم کردن دیگران به ناسیونالیستی بودن, درک می کنن احساس و تعلقات دیگرون رو.
و امروز چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم آقای نگاهی عزیز می خواهن به ایران بیان برای :