وقتی جوون بودم در مجله ای مطلبی خوندم با این عنوان:
بدترین دشمنان زن ها, خود زن ها هستن!
این جمله همیشه تو ذهنم بود, اون موقع چیز زیادی از اون جمله نمی فهمیدم, ولی به مرور...
گاهی ما با قضاوت های یکطرفه کسانی رو محکوم می کنیم و همیشه هم از جنبه ای که خودمون دوست داریم به مسائل نگاه می کنیم.
چند وقت قبل در دوره دوستانه مون یکی از خانم های مهمون خیلی گرفته و افسرده بود. بعد فهمیدیم که عروس این خانم تقاضای طلاق کرده. اون خانم می گفت: رفتیم دادگاه. از عروسم پرسیدن: همسرت معتاده؟ گفت : نه. پرسیدن عیاشه؟ گفت: نه. پرسیدن کتکت میزنه؟ گفت : نه
ازش پرسیدن پس چرا می خوای طلاق بگیری؟! (جواب عروسش رو اون خانم نگفت!)
همه مهمونا با اون خانم همدردی می کردن و می گفتن: خوشی زده زیر دلش. ما فکر می کردیم چقدرعروست خوب و خانمه و چه خانوده ای داره و ... برای خوشایند اون خانم از این حرفا می زدن. هیچ کس از اون خانم نپرسیذ که واقعن چرا عروسش با داشتن یک دختر 8 ساله می خواد جدا بشه؟! یعنی فقط بخاطر خوشی زدن زیر دلش؟! هیچ زنی حاضر نمیشه زندگی شو به این راحتی خراب کنه اونم با داشتن بچه.
من عروس اون خانم رو تو مهمونی ها دیدم. زن جوون و خوش قیافه و تحصیلکرده و از خانواده خیلی خوب. البته پسر اون خانم رو هم دورادور می شناسم, ایشون هم پسر مودب و ظاهر خوب همینطور خانواده خوب . هردو خانواده متمول هستن. پسر اون خانم چندین سال خارج از کشور بوده ولی گویا نتونسته درس بخونه و برگشته با سرمایه و ارثی که داشته به کارهای مختلفی دست زده و باید بگم بیشتر اوقات هم بیکار بوده و فقط از ارث خورده. زندگی عالی دارن و نیاز مالی ندارن ولی آیا فقط در زندگی تامین بودن مهمه؟! اگر اینطور باشه عروس اون خانم, هم شاغله هم تنها دختر خانواده ثروتمندیه که اصلن نیاز مالی نداره پس نباید مشکلی داشته باشه؟!. من به خودم اجازه ندادم در این مورد حرفی بزنم و سکوت کردم چون چیز زیادی در مورد دختر و پسر نمی دونستم. هردوشون رو در حدی دیدم که به نظرم هردو خوب بودن. ولی آیا ما مجاز هستیم در مورد زندگی دیگرون اینجور قضاوت کنیم که به مادرشوهر اون خانم بگیم: ما در مورد عروست اشتباه می کردیم, فکر می کردیم خانواده خوبی داره, دختر تحصیل کرده و اصیلیه ولی متاسفانه اینطور نیست و ... ؟! آیا چون زنی می خواد به هر دلیلی از همسرش جدا بشه, زن بد و بی مسئولیته؟!
جالب این که در آخر مهمونی یکی از خانم ها که دبیر بازنشسته است و از خانواده های خوب و اصیل سمنانی, دستش رو برد بالا و با صدای بلند گفت: خدایا شکرت که من رو از داشتن عروس محروم کردی!(اون خانم پسر نداره)
من با خودم فکر می کردم چقدر راحت ما زن ها در مورد خودمون قضاوت می کنیم و به راحتی محکوم می کنیم, هیچ کدوم حتا به این فکر نکردیم که شاید اون خانم که می خواد جدا بشه, حق داره!