امسال هم جشن نیمه شعبان تهران بودم , جاتون خالی بود خیلی خوش گذشت. چقدر خوبه همیشه شادی و جشن باشه. اگر ما همونقدر که به عزاداری ها اهمیت می دیم به جشن های ملی و مذهبی مون هم اهمیت می دادیم شادی هامون در سال خیلی بیشتر از غم هامون بود!
ولی متاسفانه جشن های ما همونطور که زیبایی خاص خودش رو داره, زشتی هایی هم داره که ناشی از بی توجهی به محیط زیست مون و صد البته بی فرهنگی ماست!
در پایان همه جشن ها خیابون ها کیثف و پر از کاغذ و ظرف های یکبار مصرفه. ما هیچوقت یاد نمی گیریم علاوه برتمیز بودن خونه مون باید به محله و شهرمون هم اهمیت بدیم. جالبه که همه بی توجه لیوان های شربت رو هرجا که گیر میارن می ندازن و وقتی یه ذره شهر کثیف میشه دادشون درمیاد و از ماموران شهرداری انتقاد می کنن! بارها دیدم کسانی رو که از ماشین های شیک و گرون آشغالهاشون رو از پنجره ماشین پرت می کنن بیرون. یا وقتی به پیک نیک می ریم سعی می کنیم تمیزترین نقطه رو پیدا کنیم برای نشستن, ولی وقتی اونجا رو ترک می کنیم, آشغال و ته مانده غذا به جا می ذاریم ! بارها به کسانی که آشغال می ریزن با اعتراض گفتم: تو خونه تون هم آشغالا رو از پنجره پرت می کنید توی حیاط؟!
این چند روز تعطیلی, خیلی به من خوش گذشت. علاوه بر دیدن مامان و لیا و صد البته روناک نازنین و خاله ها که برای شرکت در جشن اومده بودن تهران , چند تا از بچه های جارچی رو هم دیدم. قراری با جارچی ها داشتیم که من باوجود کمی وقت و درگیر فامیل بودن تونستم یکی دو ساعتی رو گریز بزنم و دوستانم رو ببینم و چقدر خوشحال شدم از دیدن «مرغ آمین» و پسرش حاج آقا- آقا امیر یک کلیک برای همیشه- مریخی و بخصوص بچه محل که از چین اومده بود. دیدار خیلی خوبی بود و در جوار این عزیزان به من خیلی خوش گذشت.
حسنی که این دیدارها داره اینه که می فهمم دیدم نسبت به آدما اونقدرها هم دقیق و قوی نیست و تا وقتی از نزدیک برخورد نداشته باشیم نمی تونیم شخصیت آدما رو بشناسیم
. البته بسیاری ازکسانی که دیدم, همونجور بودن که فکر می کردم ولی بعضی از اونا خیلی متفاوت بودن و من می تونم اقرار کنم که قبلن دیدم در مورد شخصیت های مجازی اشتباه بود. فکر می کردم بدون دیدن اشخاص هم میشه کاملن اونا رو شناخت!