Shindokht
 

 





 

شـينـدخــت
یادداشت‌های روزانه‌ی شراره‌ انصاری
Shindokht, Sharareh Ansari's Daily Notes

شيندخت در سايت‌های ديگر :
کاريکلماتور  :  سهراب.ارگ
اکسـير [
مهرآوا : فوک‌لوريک : گنجينه‌ی اسرار ]

شيندخت
Ùˆ
شعر ترکی

شيندخت
و بجنورد


فوتوبلاگ
شيندخت

Sunday, November 03, 2002

 

مطلب زير همون مطلب يادگاری پسر خاله ام " سعيد " است , اينو سال سوم دبيرستان نوشته بود , و چون به نظرم جالب اومد ازش گرفتم و همين مطلب باعث شد بعد سالها به يادش بيفتم و در موردش بنويسم.
يادش گرامی , روحش شاد
شما بگوييد چه کنم ؟!...

سلام , هی چت شده پسر مگر کشتيهات غرق شدن , هان ؟! هی با تو اًم چی شده ؟!
ها... آها با منی ؟! دارم به يک موضوع فکر می کنم , موضوعی که مدتها تو فکر من جا باز کرده و همونجا لونه کرده و نمی خواد بيرون بياد ؛ ببينم شما تا حالا عاشق شدين ؟
شما را بخدا نخنديد , راستشو بخوای من داشتم به اين موضوع فکر می کردم . آره من عاشق شدم , اينقدر تعجب نکنين شما هم حتماً روزی عاشق ميشين.!
باور کنين من اونقدر عاشقم که معشوقم را در روز بيش از دو سه بار می بينم , حتماً تعجب می کنين و می خواين بدونين اون کيه که تونسته تو قلب من جای به اين بزرگی باز کنه ؟!
دست نگهداريد اينقدر عجله نکنين , بهتون ميگم ؛ من آنقدر اونو دوست دارم که بدون اون نمی تونم زنده بمونم , يکی از بهترين صفات اون پر حوصلگی در آراستن و تغيير شکل دادن است در هر وعده ملاقات که می بينمش بيشتر شيفته اش ميشم و اونقدر بهش نزديک ميشم که دلم نمی خواد ازش جدا بشم هر دفعه با يک عطر خاص منو جذب خودش کرده , شما بگيد اگه جای من بوديد عاشق نمی شديد , چون اون خيلی خوبه و در خوبی واقعاً مشهوره و همه شما می شناسيدش ! حالا متوجه شديد اون کيه ؟!
ای وای .. داشت يادم می رفت الان باهاش قرار دارم ؛ فهميدين اون کيه ؟! ها.. نه, نه , خوب باشه خودم ميگم . اون معشوقی که منو تا سرحد ديوانگی برده : عشق من " غذا " ست !!
غذا ! تا روزی که زنده ام ازت جدا نمی شم , قسم می خورم !!
حيفم مياد بدن زيبايت را با چنگال بيرحمانه پاره کنم و در دهانم بگذارم , ولی چاره ای ندارم , چکنم ؟
"شما بگوييد چه کنم ؟!
  


 
 

 

 

Links

بانک اطلاعاتی بجنوردی‌ها

ترجمه‌ی
کتاب

يازده
دقيقه
پائولو کوئلو
 

Recent

چند وقتی باخودم کلنجار رفتم که اين مطلب رو اينجا ب...
ديشب موضوعی پيش اومد که يک بحث تکراری دوباره تو خو...
من گاهی فکر می کنم وبلاگ نويسی برای من مثل گفتگو ب...
ديروز يک مهمونی دوستانه رفتم بودم به اصطلاح خودمون...
من اين دوروز بد جوری سرما خورده بودم و حال و حوصله...
سلام من بهبود هستم , ما مان بد جوری سرما خورده و ح...
من بارها نوشتم که در غربت زندگی می کنم ولی نمی دون...
ده ساله پسرم پرسيد :« ايران ‚ كلبه مارنگ صفا خواهد...
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسلمرد يزدان شو و فا...
اولین پست

Archives

February 2002
October 2002
November 2002
December 2002
February 2003
July 2003
November 2003
January 2004
February 2004
May 2004
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007

Logo


 

 

هرگونه برداشت از مطالب يا تصاوير اين وب‌لاگ بدون ذکر نام و آدرس ماخذ ممنوع است.
 Ø´Ø±Ø§Ø±Ù‡ انصاری