مادر هستي: به فرزندت عشق مي ورزي. با تمام وجود دوستش داري و هميشه بهترين ها را براي او مي خواهي. از خودت مي گذري و خودت فقط در وجود فرزند معنا پيدا مي كني و شكل مي گيري ولي تنها خواسته تو ذره اي محبت و احترام است. اگر روزي حس كني همين هم از تو دريغ شده و بخواي اعتراض كني. اونروز ديگه مادر خوبي نيستي. مادري كه خواسته اي بخواد مادر نيست. دوست داشتنش واقعي نيست و اونروز مي شنوي كه ميگن چجور مادري هستي تو؟ و دوست داشتنت رو واقعي نمي دونن و ميگن: توهم دوست داشتن بوده!
همسر هستي: يك همسر خوب و فداكار. تمام خوشي ها و لذت ها را در وجود همسرت و در كنار اون مي دوني. براي خودت چيز زيادي نمي خواي . هميشه وظيفه تو محبت كردن، گذشت كردن و بهترين و نمونه بودنه. اگر روزي حس كني كه تمام سال هايي كه خوب بودي، از خوبي تو سواستفاده شده، اگر گذشت كردي گذشت هات ناديده گرفته شده و ... و اگر بخواي اعتراض كني اونروز همسر خوبي نيستي. وميگن چجور زني هستي تو؟! زني كه آسايش براي همسرش نخواد، بهترين ها رو براي اون نخواد زن نيست و تمام اين مدت توهمي از زن خوب بودن داشته!
عاشق هستي: با تمام وجودت عشقت رو دوست داري. بخاطر عشق از خود و خيلي چيزها مي گذري. تمام زندگيت با عشقت معنا پيدا مي كنه. سختي ها، ناملايمات، حرف ها و بحث ها و ... تحمل مي كني فقط بخاطر رسيدن به عشقت. فقط براي اينكه عشق و دوست داشتنت رو ثابت كني. اگر روزي حس كني اوني كه عاشقش هستي و براش اين همه از خودگذشتگي كردي براي دوست داشتنت ارزش قائل نيست حتا اونو باور هم نداره و در برابر اعتراضت ميگه: دوست داشتنت توهم بود و اون توهم هم ديگه تموم شده!
پس مادر باش همسر باش عاشق باش ولي چيزي براي خودت نخواه هيچ