امتحان بچه ها شروع شده و دوتا ‹به› مشغول امتحانات پايان ترمشون هستن. بهبود مثل هميشه خيلي ريلكس امتحانات رو برگزار مي كنه و راحت درس مي خونه. شب امتحان تازه دنبال جزوه و فتو زدن از روي اوناست! و بهداد برخلاف اون مثل هميشه دقيق و پرتلاش و با استرس زيادي درس مي خونه. (گاهي فكر مي كنم چه خوب بود هردوشونو تو ميكسر مي انداختم و دوتا متعادل بيرون مي اومد:)
به بهبود گفتم: اگر تو دانشجو هستي، پس بهداد چيه؟ و اگر اون دانشجو، پس تو چي؟! اون گفت: درس خوندن بهداد حال آدم رو بد مي كنه. دانشجو كه اينقدر درس نمي خونه. اه، اه ! (بهبود تمام طول ترم دنبال كارش بود و شايد از كل ترم فقط يك ماه در كلاس هاش شركت كرده)
بهداد وقتي درس مي خونه دائم بايد به اون برسم. ديروز سخت مشغول درس خوندن بود . شربت درست كردم و با ميوه براش بردم. بعد رفتم به كارهام برسم. داشتم حياط رو مي شستم، اومد بيرون و گفت: بيا برام شربت درست كن، خيلي خوب بود. با عصبانيت گفتم : خروس بي محل! آخه موقع كاراومدي ميگي واست شربت درست كنم؟! اون هم خيلي خونسرد گفت: خوبه حالا من پسرم كه تو مي توني بگي خروس ... اگه دختر بودم چي مي گفتي؟! بعد هم گفت: نتيجه گيري اخلاقي اينكه اين ضرب المثل رو خانم ها درست كردن!