در وبلاگ کمتر از ده دقیقه همیشه مطالب جالبی پیدا میشه, مطلب جکایت رو الان (ساعت یازده شب) خوندم حیفم اومد به اون لینک ندم. برای همین این پست جدید رو بالای مطلب خودم می ذارم, حتمن بخونید..
بعضی روزا پیش میاد که دست به هر کاری می زنی خرابکاری میشه! امروزبرای من از اون روزا بود . دیروز کمی حالم خوش نبود, مثل همیشه به خونه نرسیدم. امروز کلی کار داشتم, خیلی هم سرحال نبودم, خونه هم که به لطف گل پسرام بازار شام شده بود. با این همه کار سعی می کردم سریع کارامو انجام بدم ولی برعکس می شد. داشتم روی میز رو دستمال می کشیدم دستم خورد ظرف آب لیمو برگشت- اومدم آشغالها رو بریزم تو ظرف آشغال, ریخت کنارش - غذا رو گاز بود دیدم آماده است خاموش کردم, رفتم توی اتاق بعد چند لحظه بویی شنیدم. رفتم آشپزخونه دیدم غذا داره ته می گیره با تعجب نگاه کردم چون فکر می کردم گاز رو خاموش کردم! و ... اینجور وقت ها فکر می کنید باید چکار کرد؟!
حیفم اومد قبل از تمیز کردن اتاق از اینجا عکس نگیرم! این گوشه ای از اتاق خواب پسرای منه. در قسمت دیگه اتاق , تخت نامرتب و ویولن بهداد با پایه نتش و لباسهاشون که ولو شده و ... اتاق مطالعه بهداد رو میزش پر از کاغذ و کتاب و ... (خودش مرتب نمی کنه اصرار داره که منم دست نزنم چون وسایلش بهم می ریزه و گم میشه!) موقع امتحانات که این صحنه تا روی میز ناهارخوری و هال هم می کشه. بهروز میگه بی خیالشون شو بذار همین جوری بمونه! خودشون هم میگن اتاق دانشجویی باید اینجوری باشه!! واقعن باید چکار کرد؟!