لیا جان نوشته بودی: « تو شیندخت دعوا راه انداختی؟!»
من هیچ وقت چنین قصدی نداشتم. روابط افراد پیچیده است. آدم ها با شخصیت ها, فرهنگ ها و تربیت های مختلف با هم در ارتباط هستن. سوتفاهم ها همیشه در طول زندگی وجود داره. گاهی این سو تفاهم بین دونفر که خیلی هم بهم نزدیک باشن ممکنه پیش بیاد (همینطور که گاهی بین من و تو هم پیش اومده:) در این دنیای مجازی سوتفاهم ها بیشتره, چون حرف ها با یکسری کلمات بیجان نوشته میشه و اگر کسی مثل من قدرت بیان و نگارش ضعیفی هم داشته باشه , کار خرابتر میشه! در ارتباط رودرو و گفتاری, لحن صدا و چهره کمک زیادی به بیان می کنه ولی در نوشته ها, برداشت ها متفاوته
لیا جان, تو خوب می دونی که ما طوری تربیت شدیم که همیشه کوتاه بیاییم! احترام به دیگران و گذشتن از خود, برای اینکه دیگران رو نرنجونیم جزوی از تربیت ما از کودکی تا الان بوده و ما سال ها به این اخلاق خو گرفتیم. بارها از حق خودمون گذشتیم, بارها خودمون اذیت شدیم تا دیگرون اذیت نشن و نرنجن! بحث درست و غلط بودن این اخلاق و تربیت نیست, اینکه سالها با این روش زندگی کردن , شاید ترک کردنش خیلی سخت باشه. اگر گاهی اینجا دل پری هام رو می نویسم شاید بخاطر همین اخلاقی که ما داریم, جای دیگه که نمی تونم عنوان کنم ولی اینجا که خونه دلتنگی های منه می نویسم تا تخلیه بشم ولی گاهی بدتر میشه! به هر حال اگر سوتفاهمی باعث بهم خوردن رابطه ای بشه باید به عمق اون رابطه شک کرد!
من یکبار دیگه از همه دوستان خوبم که به شیندخت سر می زنن و مطلبم با عنوان « بی اعتمادی» باعث سوتفاهم و رنجوندن اونا شده , عذر می خوام.