ميدونيد بعضی وفتها بد جوری دلم ميگيره و احساس غربت می کنم .( اينجور مواقع ياد دوستان خارج از کشور می افتم که چقدر از خانواده دور هستن ياد ليلای ليلی که اينقدر غمگينه و دلتنگ خانواده , ياد يولداش که عاشق طبيعت سرابه و دلتنگ سبلان ! ياد همه دوستان غريبم !) با وجودی که من خانواد ه ام رو دارم , همسرم , بچه ها که با اونا بودن باعث ميشه خيلی احساس غربت و دلتنگی نکنم ولی گاهی اين احساس ناخواسته و در روز های خاص به سراغ من مياد , ديروز هم از اون روزهای دلتنگی من بود ! با وجودی که عيد بود و بايد خوشحال می شدم ولی همين عيد باعث شد که دوباره غم غربت و تنهايی سراغم بياد , هميشه در روزهای خاص من ياد بجنورد و خانواده ام می افتم و اينکه چقدر ما اينجا تنها هستيم ؛ بچه ها که هميشه از من و پدرشون به خاطر غربت گلايه دارن اونا هم روزهای تعطيل و مناسبتهای خاص هوايی ميشن و هميشه ميگن اگه بجنورد بوديم خونه بابايی جون اينا می رفتيم همه دوستامون روزهای جمعه ميرن خونه پدر بزرگشون و ما اينجا تنها هستيم !!( با وجودی که اينجا رو هم خيلی دوست دارن چون دوستان زيادی دارن , مثل خودم ولی خوب گاهی اين احساس سراغمون مياد !) ديروز هم خيلی دلم هوای بجنورد و خانواده رو کرده بود بخصوص وقتی برای تبريک عيد زنگ زدم و مامانم گفت امروز اولين عيد حاجی مامان است و همه اونجا جمع هستيم بيشتر دلم گرفت ! بجنورد رسمه بعد فوت کسی , اولين عيد بزرگ رو مراسم ميگيرن و دوستان و آشنايان برای تسليت گويی دوباره ميان , ديروز هم اولين عيد بعد فوت مادر بزرگم بود و من طبق معمول هميشه غايب اين مراسم بودم! برای فرار از غمگين بودنم , خودم رو با کار مشغول می کنم بيشتر از هميشه کار می کنم که فرصت فکر کردن نداشته باشم وقتی هم بيکار ميشم , آهنگی که دوست دارم رو گوش ميدم و به کتاب پناه ميبرم , همدم هميشگی من ! ولی ديروز زودتر غمم رو فراموش کردم چون ايميلهای با محبت دوستان که عيد رو به من تبريک گفته بودن خيلی خوشحالم کرد , اولين سال بود که اينقدر تبريک عيد فطر داشتم ! کارت تبريک عکس های زيبا و گل همه نشونه دوستی و محبت و چقدر آدم لذت ميبره از اينهمه خوبی , ای کاش هميشه عيد باشه و هميشه اينقدر مهربونی و لطف ! دوستان از همه شما ممنونم , به لطف شما احساس تنهايی و غربت من خيلی زود فراموش شد . مهرتان پايدار باشه دوستان .