Friday, November 29, 2002
گلچين
گر مِی خوری آشکار , حَد خواهی خورد آن بِه که نهانی مِی بی حَد خوری! " ابوالقاسم حالت " ********* به شب نشينی زندانيان برم حسرت که نقل مجلسشان دانه های زنجير است ********* بياموز خوی بلند آفتاب به هر جا که ويرانه بينی بتاب " اديب پيشاوری " ********** گويند بر رخَت اثر سالک است و , من گويم, خدا , برای من اعجاز کرده است يعنی بر گوشة رخ نازکتر از گلت جايی برای بوسة من باز کرده است ********** دل درين پيرزن عشوه گر دهر مبند کاين عروسی است, که در عقد بسی داماد است " خواجوی کرمانی"
|
#
posted by
Sharareh Ansari :
4:04 PM
|